۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

آشناي خرداد

نخستين آشنايي ام با او درچهارم خرداد بود. ميانه ي همان ايام سال 78 كه گرمي مراسم جبهه متحد دانشجويي در دانشگاه تهران داغي هواي خرداد را ازياد مي برد. محوطه داخلي سردر دانشگاه مزين به جمعيت پرشور و جوان بود. وزارت كشوربرخلاف سال پيش اين بار ازدادن مجوز تجمع درخارج دانشگاه عقب نشست تا مبادا ميتينگ پارك لاله تكرار شود.اين بود كه دانشجو به ماواي خود يعني دانشگاه شتافت. اما اخلال طلبان صحبت درون خانه را هم تاب نياوردند. هنگام قرائت قطعنامه همان افراد هميشگي به تريبون جمع كه عبارت ازيك چارپايه و بلندگوي دستي بود هجوم بردند. درآن گيرودارو هنگام پراكنده شدن جمعيت احساس كردم حلقه اي ازافراد مرا درمسير همراهي مي كنند. برخي راپيش از اين نديده بودم اما چنان صميميتي درصحبت هايشان بود كه گويي سالهاست با هم هستيم. سعيد يكي ازهمان حلقه بچه هاي پرشورو با نشاط بود.
از آن پس آنها مدام به ما سر مي زدند و اشتياق فراواني به فعاليت داشتند. مدتي بعد سعيد ودوستانش با همت وتلاش خود تشكلي را به نام سازمان دانش آموزي پيشگامان آزادي بنا نهادند. گويي مي خواستند مصداقي برسرود يار دبستاني باشند.
آنگاه كه سرزدن سپيده ي 18تيربه فرجام غروب 23 تيرنشست بسياري ازاعضاي دانشجويي ما بازداشت شدند. اما اين گروه نو پاي دانش آموزي ازجمله كساني بودند كه براي آزادي مان به تب وتاب افتادند. بعدها سعيد درد دل هاي فراواني از بي مهري برخي افراد درآن روزگار سخت را بازگو كرد.آنها با صداقت و بي پيرايگي خودشان همه كساني را كه داعيه دمكراسي دربازار سياست سرمي دادند را همسو مي پنداشتند اما واقعيت هاي موجود تلخي خود را به آنها چشاند. به عنوان نمونه وقتي براي درج مطالب مربوط به دربند شدگان 18 تيرنزد مديريك روزنامه اصلاح طلب رفتند پاسخي شنيدند كه تصورمي كنم تا آخر از ذهن او محو نشد.
اسفند ماه آن سال مهندس طبرزدي با همراهي نويسندگان هفته نامه پيام دانشجو انتشارروزنامه گزارش روز را بدست گرفت. دوستان دانش آموزي بازهم در اين كار تكاپوي چشمگيرداشتند. تا اينكه سال 79 آمد.در ماه ارديبهشت گزارش روز به همراه شماري از روزنامه ها توقيف شد وخردادي ديگر كه اين بار اجازه شروع مراسم هم نيافتيم و شماري به عنوان تجمعي كه برگزار نشد دستگيرشدند.
درست درخاطرم نيست روز آزادي سعيد يا ايام بازداشت او بود كه به خانه پدري اش درنازي آباد رفتيم. خانه اي محقر اما سرشارازفضاي صميمي، سعيد ازهمان ابتدا كه شناختم ذوق هنري داشت و بعد ها تصميم گرفت ازعرصه سياست به عرصه فعاليت هنري كوچ كند.
سال ها بود كه سعيد و آن حلقه دوستانش را نديدم. هرچند گاهي دورا دور خبرهايي بگوش مي رسيد. با هر خبر، آن ايام به ياد ماندني جان مي گرفت و با اين ياد دوستان چقدر شاد مي شدم...تا اينكه خبرآخر آمد. چه تلخ بود. شنيدم هفته گذشته سعيد كاشيلو در اثرعارضه قلبي جان داد. درسن 32 سالگي ، گويا قراراست فردا(اول تير) درسالن تئاترشهرتهران اجرايي را به ياد او به صحنه آورند.
و اينگونه شد، آشنايي كه درخرداد يافتم درخرداد ازدست رفت. يادش گرامي.

۱۳۸۸ بهمن ۸, پنجشنبه

طبرزدی اسم رمزآزادی



اگر به کاروان کوشندگانی که درداخل کشور عمرخود را صرف مبارزه نموده اند چشم بدوزیم ، به درستی چهره هایی ممتازازدیگران را دراین صف پرافتخار خواهیم یافت. درواقع دردوران کنونی حشمت اله طبرزدی یکی از شاخص ترین این چهره هاست. اما چه ویژگی هایی است که از طبرزدی مبارزی برجسته ساخت.
شجاعت یکی ازاین صفات درخشان است. درروزگاری که دراین بوم وبرروزنامه خوانی به دلیل خالی شدن صفحات جراید ازحقایق موجود جامعه و فقدان محتوای آگاهی بخش، از سوی بخش قابل توجهی ازملت بایکوت شده بود، او با شجاعت هفته نامه ای منتشرکرد که برکشیدن پرده های تزویرازسیمای باند قدرت درجای جای آن نموداربود. پیام دانشجوی طبرزدی فساد ژرف اما پنهان اقتصاد حاکم را برملا ساخت و این تلنگری شد تا ساختاری که موجد این اقتصاد و پیامد های آن است مورد مداقه روشن اندیشان جامعه قرار گیرد. قلم شجاعانه طبرزدی اقبال توده ها را به سوی مطبوعات بازآورد و این مهم زمینه سازروی آوری کوشندگان سیاسی و اجتماعی خواهان تغییربه این عرصه گشت تا با زایش عصرمطبوعات مستقل استقراررکن چهارم دمکراسی را پی جویند.
پیشتازی درخود انتقادگری خصلت دیگری است که چهره ممتازاورا نمایاند. به عنوان نمونه درپی آشکار شدن نارسایی ها وبن بست های ایدئولوژی نگری داوطلبانه به شکستن این حصاراقدام نمود وبعلاوه نسبت به ایامی که اینگونه می اندیشید بی پروا به نقد نشست. تا جاییکه با صدورچند بیانیه تحت عنوان ناگفته ها درسال 76 برخی ازاصلاح طلبان اورا متهم به خود زنی کردند.

قدرت تشخیص سیاسی ، بسیاری ازکسانی که تحلیل ها وراهبردهای او طی ده سال اخیررا تند روی، انتظارات غیرواقعی از جامعه ویا برخلاف مصلحت جامعه مدنی تلقی می کردند طی 7 ماهه اخیردرعمل ازهمان مسیرگذرکردند. آنها راهبرد صندوق رای را درسایه ساختارحاکم راه نجات می دانستند وخیابان را بیراهه اما انتخابات 88 نشان داد که درجامعه ما کدام تحلیل برای گذارازحاکمیت توتالیتربه حاکمیت دمکراتیک واقعی تراست.
طبرزدی با دریافت ناکارآمدی حاکمیت دینی درپاسخگویی به نیازهای زمان به درستی برمشی سکولار وتفکیک نهاد دین ازنهاد دولت پای فشرد و آن دسته ازرهبران حرکت های مدنی که اورا به نشناختن درست بافت جامعه و عدم توفیق این سمت گیری متهم می نمودند درماه های اخیربه عینه دیدند که توده ها درراهپیمایی های خود شعارمی دادند: «شعارملت ما دین ازسیاست جدا» و آنگاه که برخی رهبران اصلاحات سخن از«جمهوری اسلامی» به میان آوردند مردم درراهپیمایی ها بازهم «جمهوری ایرانی» را فریاد زدند. آنهایی که درپاسخ به شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد» دانشجویان دانشکده فنی گفتند کدام زندانی سیاسی ؟ امروز یگانه خواسته خود را آزادی این زندانیان بیان می کنند و همانان تا یک سال پیش تغییرقانون اساسی را خیانت می دانستند اما امروزآن را وحی منزل نمی دانند. طبرزدی ازمعدود رهبران مبارزه بود که به لحاظ تشخیص صحیح سیاسی ازهمه این آزمون ها سرفراز بیرون آمد.
پرداخت هزینه ، تا دو سال پیش کمترمبارزی بود که به زندان اوین گرفتارشده اما آشنایی تنگاتنگ با طبرزدی نداشته باشد این نه فقط به دلیل 7 سال حبس اوبود که دوسال قبل پایان یافت واینکه هرمبارزی که به زندان اوین می رفت پیش ازهرچیزسراغ اورا می گرفت بلکه درخارج اززندان نیز او ازمعدود افرادی بود که برای رساندن صدای تمامی زندانیان فارغ ازنوع فکرسیاسی وعقیدتی تلاش وافرمی نمود. بهمین جهت تلفن منزل اودربسیاری ازاوقات شبانه روز میهمان صدای یک زندانی بود.
طبرزدی درزندان هایی که بود ازاوین، توحید جمهوری اسلامی(کمیته مشترک ضد خرابکاری زمان شاه)، زندان عشرت آباد و... به رغم تحمل سختی ها درزمره مبارزینی بود که هیچگاه به اعترافات نمایشی تن نداد. و نه تنها خود مدام دربستر مبارزه زیست بلکه اکثر افراد خانواده اش نیزدرتحمل رنج مبارزه شریک بوده اند.
به رغم آنکه برخی از افرادی که هزینه های کمتری درمبارزه متحمل شدند ازسوی مجامع گوناگون بین المللی به دریافت جایزه های متعدد نایل آمدند طبرزدی از معدود چهره هایی است که اعتقادی به رایزنی با آن مجامع دراین خصوص نداشته و ازهمین روی تا به امروز هیچ تقدیری ازوی نشد.
طبرزدی براین باوراست که مردم ایران شایسته ترین افراد برای تقدیرکردن فرزندان مبارزه اند و بدرستی هرگاه محصول کاراو نظیرنشریه پیام دانشجو،هویت خویش یا گزارش روزبه جامعه عرضه شد بیشترین استقبال ازاوگردید. به نحویکه به گفته مسوول خرید کاغذ پیام دانشجو درآن دوران کسادی مطبوعات هرگاه پیام دانشجو توقیف می گردید یا بازنشرمی یافت به دلیل حجم کاغذ مورنیاز این نشریه بهای بازارکاغذ جابجا می شد. یا زمانی که هویت خویش منتشرشد ازشهرستان ها خبرمی رسید به دلیل اتمام نسخه های آن مردم ازبرخی صفحات نشریه کپی می گرفتند ودست به دست می چرخید.
اینها شمه ای ازویژگی های طبرزدی است مردی که بیش از30 روز قبل درخانه مسکونی اش بازداشت شد وتاکنون اطلاعی ازاتهام اودردست نیست. ازهمین جهات به نظر می رسد دفاع ازطبرزدی دفاع ازیک فرد نیست دفاع ازیک مسیرمبارزه است. دفاع ازآزادی همه زندانیان سیاسی است .دفاع ازاسم آزادی است.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

جنبش سبز و دمکراسی مستقیم


شش ماه از اعلام نتيجه انتخابات و خيزش عمومي درمقابل آنچه كه تجسم راي مردم عنوان شد مي ‌گذرد. شواهد اجتماعي و سياسي ايران و نیز گزارش هایی که جسته و گریخته ازدرون مراجع عالی تصمیم گیری نظام به بیرون درز می یابد حاكي ازآن است كه حكومتگران نه تنها از سركوب معترضين و پنهان ساختن وسعت وعمق اعتراضات مردم ناتوان مانده اند، بلكه نتوانسته اند درك صحيحي از ماهيت جنبش ونيروي پيشبرنده ي آن داشته باشند. ازیک سودرعرصه ستیزتبلیغاتی كارنامه مردود بنگاه خبرپراكني سردارضرغامي و مرور سياهه اي كه ازكليد خوردن پروژه ترانه موسوي تا سناريوي سعيده پورآقايي به منظورزدودن آثارانتشار اخبار شکنجه و تجاوز در زندان ها وازچشم بستن به حضور سه ميليوني تظاهرات 25خرداد تا چشم گشودن به صحنه هاي كات شده 16 آذر درراستای نادیده گرفتن خواست ملت و خبرسازی های موازی وانحرافی امتداد می یابد، حكايت فهرستي ازناتواني های رژیم درلاپوشاني و وارونه سازي حقايق اجتماعي است.

آ‌ن سوي تر نیز تلاش هاي بي فرجام و مكررنهادهاي سركوب دربازداشت ومحاكمه هاي نمايشي ازچهرهاي سرشناس احزاب گرفته تا كنشگران جنبش هاي اجتماعي به خيال متوقف ساختن قطار اين جنبش به روشني بر نشناختن چيستي جنبش و هزيمت در سركوبي آن دلالت دارد.
درك اين حقيقت دشوار نيست كه جنبش سبز هم به لحاظ متدولوژی مبارزه و هم مدل دمكراسي تجربه نويني را فراروي ملت ایران و دیگر ملتهای جهان قرار داده است. اگرچه تا كنون درزمينه مشي و ماهیت حركت « انقلاب آرام» سخن ها گفته شد اما آنچه كه شايد بدان چندان پرداخته نشد توجه به اين مهم است كه اين جنبش الگوي دمكراسي مستقيم را بطورروزآمد و كارايي دردستوركارخود دارد.

دمكراسي مستقيم كامل ترين شكل دمكراسي است كه به موجب آن همه افراد ملت درتعيين سرنوشت سياسي خود مشاركت دارند. گرچه نخستين باراين شيوه در«دولت شهر» آتن به منصه ظهوردرآمده بود. اما به مروربه دلیل كثرت جمعيت كشورها ديگر چنين امكاني فراهم نگردید تا آحاد ملت در مكاني گرد هم آمده و به تصويب قوانين وتعيين سرنوشت سياسي خود همت گمارند. به گونه اي كه درغالب کشورهای دمکراتیک جهان امروز دمکراسی نمایندگی(پارلمانی) جایگزین آن گردیده وتنها درکشوری چون سوییس برخی کانتون ها هنوز به آن ملتزمند.البته ناگفته نماند امروزه درکشورهای بسیاری نیزدرموارد خاص ومسايل كلان اقدام به همه پرسي می نمایند که خود شمه ای ازدمکراسی مستقیم است.

جنبش سبز ایران به مثابه نخستین جنبش های اجتماعی قرن بیست و یکم به نوزایی وبازآفرینی این تجربه بشری دست زده واین دستاورد را به سان الگویی برای ملت های گرفتار درچنبره اقتدارگرایی قرارداده تا به مدد بهره گیری گسترده ازفناوري هاي نوين درعرصه دنياي سايبرووجود سايت هاي اجتماعي نظيرفيس بوك باردیگر آگورايي را خلق كنند تا همه شهروندان یک کشور درهرجای دنیا که باشند بتوانند با يكديگربه گفتگو و تبادل انديشه بپردازند با این تفاوت که نه تنها محدودیت های دولت شهرآتن نظیرعدم مشارکت بردگان وزنان دربه کرسی نشاندن آرا دراین حرکت مطرح نیست بلکه زنان ازپیشروان این تحول اجتماعی اند. اینگونه است که باید این حرکت مردم ايران را به معنای آفرینش سازمان یابی نوینی دانست که براساس آن رهبري جمعي مسیرملت را رهنمون گشته و درواقع دمكراسي مستقيم احیا شود.

با این تصویراجتماعی است که می توان پی برد چرا درزمانی که رهبران نمادین جنبش نیز به دلیل تنگناهای موجود ساختارحاکم یا هردلیل دیگر امکان نمی یابند که مسیرروشنی را درکوران حوادث ترسیم کنند این رهبری جمعی است که راه را می نماید. اگردست وپای رهبران نمادین دراعلام شعارهای ساختارشکن بسته باشد مردم ضمن حفظ حرمت کسانیکه دربرابر استبداد قد علم می کنند و درکنار شعارهایی نظیر یاحسین میرحسین - شعارملت ما دین ازسیاست جدا را نیز برای روشن کردن مسیرآینده فریاد می کنند چرا که این خواست و اراده ملت است که ازراهکاردمکراسی مستقیم و رهبری جمعی برآمده و ازهمین روی است که تلقی شکست ناپذیری جنبش را می توان قرین به صحت دانست. چرا که تک تک شهروندان احساس می کنند درتمام فرایند سیاسی درترسیم سرنوشت آینده خود سهیم اند واثروپیامد این مشارکت را نیزبه چشم می بینند.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

نقش و جایگاه جنبش دانشجویی


از دیرباز یکی از مباحث دامنه دار درمیان گروه های دانشجویی تبیین نقش وجایگاه این جنبش درجامعه بوده است. گرچه درطول تاریخ جنبش دانشجویی باورغالب دانشجویان بر آن بود که این جنبش می بایست نقش آوانگارد جنبش های اجتماعی را ایفا کند. آن روز که در 16 آذر سال 32 دانشجویان دانشگاه تهران دربرابر صفیر گلوله کودتاچیان سینه سپرکردند. براین رای بودند که جنبش دانشجویی به مثابه پیشقراول جنبش های اجتماعی می باید اقدام به شکستن تابوی دیکتاتوری نظامی حاکم کند.
زمانی که در نسیم زود گذر سال های 39 -42 نشو و نمایی درفضای سیاسی پیدا شد. درمیتینگ میدان جلالیه (پارک لاله کنونی) این دانشجویان بودند که پیشاپیش حرکت عمومی عزم قلعه احمد آباد کردند تا مصدق درحصر را آزاد کنند وبرای نخستین بارفریاد مرگ بردیکتاتور را سردادند. درآن روز نیز باوردانشجویان آن بود که بایست پیش آهنگ حرکت های اجتماعی باشند.
وقتی که انسداد سیاسی دهه 40 حرکت های قهرآمیز را برمردم تحمیل کرد. این گروه های دانشجویی بودند که پیشتاز این سازماندهی شدند.
با پیروزی انقلاب بهمن 57 دانشگاه کانون جدال آرا و اندیشه های سیاسی شد. و یکی ازدلایل آن نیزآن بود که دانشجویان براین باور مصربودند که رسالت پیشبرنده و صیانت ازحرکت های عمومی را عهده دارند.
دهه 60 که اکثرگروه های سیاسی ودانشجویی به شدت سرکوب شدند. تنها حرکت مجازازسوی حکومت انجمن های اسلامی بود. درآن حلقه تنگ تنفس سیاسی باز اگر مجالی می آمد صحبت از جلوداری دانشجویان درحرکت های عمومی بود.
خرداد 76 که حاکم شدن اصلاح طلبان را درپی داشت جنبش دانشجویی دراین روند سنگ تمام گذاشت. درمهمترین فراز تاریخ جنبش دانشجویی ایران یعنی 18 تیرماه 78 این دانشجویان بودند که برای برون رفت ازانسداد اصلاحات پرچم ساختارشکنی را افراشتند.
این پیشینه تاریخی موجب آن است تا امروز که حرکت عمومی اجتماعی با نام جنبش سبزبراه افتاد و به وضوح همه جنبش های اجتماعی موجود را تحت شعاع خود قرارداد بازنگاهی براین پرسش نماییم که جایگاه جنبش دانشجویی کجاست.
برای یافتن پاسخ مناسب به این پرسش می بایست انتظارات و طرز تلقی بازیگران عرصه سیاسی را ازکارویژه این جنبش دریابیم. آنچه که از صفحات تاریخ مان هویداست احزاب حاکم مدام درپی آنند تا جنبش دانشجویی را به عنوان گروه های اقماری منضم به ماشین سیاسی خود نمایند.
بطورمثال در نگاه محافظه کاران سنتی جنبش دانشجویی خلاصه شده درحد بازوی موتلفه اسلامی و پشتیبانی ازکاندیدای انتخاباتی بازار است. یا ازنظرنومحافظه کاران حاکم حرکت دانشجویی عبارت است از دیوارانسانی به دورفلان مرکزهسته ای یا درحد یک تیم مهاجم به فلان سفارت خانه درواکنش به اهانت آن دولت به باورهای دینی ویا رله کننده دشمن سازی های پوچ بین المللی وسربازجنگ نرم با دشمنان خیالی است.
درجناح مقابل اصلاح طلبان نیزاگر بحثی از جنبش دانشجویی می کنند مقصودشان کانون های است که درهردوره انتخاباتی تکلیف شان تنها سخن ازضرورت شرکت درانتخابات است و بس! واگرروزگاری مردم درچالش با تقلب در صندوق های رای و بلکه ساختارغیردمکراتیک واداربه حضوردر خیابان شدند این بار جنبش دانشجویی را برای آن می خواهند تا مردم را ازراه طی شده بازگردانند و درغیراینصورت خواهند گفت این جنبش حرف مفتی بیش نیست.
البته این نگاه ابزاری محصوربه جناح های حاکم نیست ودرخارج حاکمیت نیزنحله هایی ازاپوزیسیون چشمداشت های مشابه ازجنبش دانشجویی دارند اما چون دستی برآتش قدرت حاکمه ندارند نمی توانند جنبش را منقاد خود سازند.
کاوش در روند نیم قرن پویش جنبش دانشجویی مبین آن است که این جنبش در تاباندن چشم اندازهای نو درکورسوی بن بست های حرکت عمومی نقشی به سزا وموثر داشته اما هرگاه بخواهد به تنهایی رهبری همه جنبش ها را عهده دار شود ازتوان وظرفیت های آن خارج است.
براستی این مزیت جنبش دانشجویی درگرو کدام خصلت ها یا شاخصه های آن است.اگراین جنبش را از حق بیان مطالباتی فراتر ازافق نگاه رهبران جناح های سیاسی محروم نماییم. اگراین جنبش را اسیربازی ها، ملاحظات مصلحت اندیشی ها و معاملات سیاسیون معطوف به فتح قدرت نماییم. آیا به حفظ وجه ممتاز این جنبش و پویایی آن یاری رسانده ایم یا کارآمدی اصلی این جنبش را ازآن ستانده ایم. پیشاهنگی دراعلام نابسامانی ها وناهنجاری های اجتماعی و راهگشایی نظری درعرصه انسدادهای اجتماعی رسالت برجسته جنبش دانشجویی است. ازاین منظراست که می توان جایگاه مناسب وچگونگی تعامل مثبت آنرا با سایر جنبش های اجتماعی پی جست. به عنوان مثال امروز راهبرد رهبران نمادین جنبش عمومی کنونی بهره برداری مثبت از باورهای ریشه دارتوده ها است. آنان مترصدند تا با این رویکرد هم هزینه حرکت را کاهش داده وبه تبع آن بخش وسیعتری را درگیر جنبش سبزکنند وهم ازفروریختن ساخت قدرت ممانعت کنند تا جایگاه احزاب اصلاح طلب درآینده قدرت محفوظ باشد.
اما پرسش اینجاست که اگرجنبش دانشجویی خود را مقید به این چارچوب بسته نماید توانسته است نقش دوران ساز خود را ایفا و جایگاه شایسته اش دراین جنبش عمومی راحفظ سازد؟ اگرجنبش دانشجویی به بهانه ی رادیکالیسم وادارشود تا بجای راهگشایی نقش دنباله روی دیگرجنبش ها را عهده گیرد آیا جزضربه زدن به حرکت عمومی فرجامی دیگری برای آن قابل تصوراست. حکومت با دریافت اهمیت نقش وجایگاه جنبش دانشجویی درهمه حال ازسرکوب آن نخواهد کاست . حمله وحشیانه به خوابگاه دانشجویان در18 تیر78 درشرایطی که مطالبات ساختارشکن درفضای دانشگاه وجامعه نضج می یافت و تجدید این حمله درشب 25 خرداد برهه ای که مردم با راهپیمایی مسالمت آمیز خواست شان حمایت ازرای صندوق ها ی انتخاباتی بود نشانگرآن است که دانشجویان درهرشرایطی آماج اصلی حملات حکومت اند.آنچه که می بایست ازآن پرهیزکرد رویه های خشونت زا است نه طرح مطالبات پیش برنده جنبش.

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

تاكتيك مهار دو گانه


ازاواسط دهه هفتاد كه موج دمكراسي خواهي جنبش هاي اجتماعي ايران را درنورديد. شعارمبارزه مسالمت آميز مدام اززبان كنشگران سياسي ومدني درآوردگاه هاي مختلف مطرح مي شد.
جنبش سبز كه خود برآيند مطالبات جنبش هاي اجتماعي گوناگون وبيانگرخواست جمعيت قابل توجهي ازملت ايران است نيز با همين نگرش و شعارپا به ميدان نهاد و درعمرچند ماهه اش توانمندي چشمگيري درحفظ اين سمت گيري ازخود متجلي ساخت. شكست پروژه هاي مختلف حاكميت در خاموش كردن شعله هاي اين جنبش ازاطلاعيه هاي تند و تيزدستگاه ها ونهادهاي دولتي تا سخنراني ها و پيام هاي تهديد آميز مقامات ريز و درشت حكومتي برضد جنبش مردمي و ازخونريزي خياباني تا ظهور بازداشتگاه هاي فجيع به سبك كهريزك هيچكدام تا به امروز نتوانست راه را بر تداوم جنبش سبز سد سازد. به نظر مي رسد حاكميت پس ازوقفه اي كوتاه در اتخاذ تاكتيك هاي تازه سركوب ودرپي ناكامي طرح هاي آشتي جويانه چهره هاي حكومتي با بروزاعتراضات مردمي در روز 13 آبان موج جديدي ازخشونت را براي سركوب مردم دستوركارخود قرارداد. اين موج تازه مباحث و نگراني هايي را در ميان دمكراسي طلبان برانگيخت مبني براينكه مبادا تحت تاثير اين رخ دادها مسير جنبش به تدريج ازمبارزات مسالمت آميز خارج شود. اين تشويش دربيانيه ها ونوشته هاي متعدد آزادي خواهان خود را نشان داد.

آن سوي تر عده اي كه پيش ازاين شعارهاي راديكال جنبش را مورد نكوهش قرار مي دادند فضا را مناسب ديدند تا با پيش كشيدن حرف هاي كهنه شعارهاي نوين مردم را پايمال كنند.آنان گمان كردند مردمي كه به دليل ناكارآمدي از يك ساختار سياسي روي برگرداندند به مدد فضاي تشويش و ترديد وبازسازي شعارها ممكن است بارديگربه همان ساختارروبه اضمحلال اقبال نشان دهند. اما نكته اين ماجرا آن است كه مبارزه مسالمت آميزصرفاً يك عمل سياسي است. به بياني ديگر اين مهم ناظر بر روش عملكردي است و نافي نگاه راهبردي مبارزه به مقصد وهدف آن نيست.


مداقه درتاريخ حركت هاي موسوم به انقلاب آرام مويد آن است كه يك مميزه تعريف نوين از
انقلاب نسبت به تعاريف كلاسيك آن درهمين شاخصه نهفته است كه گرچه حركت سمت سوي ساختارشكنانه دارد (انقلاب است) اما عملكرد آن مبتني بر شيوه هاي مسالمت آميز(و نه قهرآميزو خشونت بار)مي باشد.
بنابراين تاكيد بر اينكه شيوه مسالمت آميز مبارزه مي بايست حفظ شود به مفهوم نفي شعارهاي ساختارشكن ازپيشاني حركت هاي عمومي ومتعاقب آن قهقرا رفتن به سمت اهداف رفرميستي نيست. آنچه كه بايد ازآن احترازنمود آن است كه مردم به واسطه ي كنش هاي خشونت بار حكومت به دام واكنش هاي خشونت زا نيفتند. هرگاه كه جنبش عمومي به سمت خشونت كورحركت كند مي بايست احساس خطركرد. چرا كه دركوران خشونت مطالبات منطقي هم قرباني مي شود.بعلاوه اينگونه رويكردها اگربه مقصود هم نايل شود دوامي نخواهد يافت ازآن رو كه دست كم تجربه ملت هاي ديگر در مناطق دور و نزديك به كشورمان ثابت كرد كه شكوفه هاي دمكراسي ازلوله هاي تفنگ نمي رويد.


به موازات اين مباحث نظري وگفت وشنودهاي اخير درجبهه آزادي خواهان، و درزماني كه جنبش دانشجويي – مردمي خود را براي حركت سراسري ديگري در16آذرروز دانشجو آماده مي كند. اقتدارگرايان نيزدريك حركت تتميمي به منظور خارج كردن جنبش از مسير اصلي خود دست به تحرك تازه اي زدند. اين تاكتيك با اعدام مظلومانه احسان فتاحيان ، ضرب و شتم زندانيان سياسي گوهردشت وفشار برزندانيان سياسي دراوين وتهديد به اعدام چند تن ديگر و ازجمله اعلام اين حكم براي پنج بازداشتي اعتراضات پس از انتخابات كليد خورد. آنها درصدد برآمدند پس از آنكه بخشي از جنبش ازترس راديكاليزه شدن به دامن چارچوب ساختارحاكم سوق يافت، بخشي را نيزبه گونه اي ديگر از بدنه حركت تجزيه نموده و با دميدن دركوره واكنش هاي خشونت آميزآنها را به دام افراط گرايي بكشانند.

براين اساس تشديد رفتارخشونت آميز حاكميت نسبت به مردمي كه با روش مسالمت آميز خواست هاي خود را دنبال مي كنند. تنها سمت وسوي آن ايجاد رعب و وحشت به منظور فرونشاندن اعتراض هاي عمومي نيست بلكه نگاه عمده آن است كه اين اعتراض ها را وادار به واكنش خشونت بار متفابل نمايد. آنان براين باورند كه خشونت جنبش موجب مي شود تا افكار عمومي جواز سركوب هاي خشن تررابراي حكومت صادر كند. ازاين رو لازم است جنبش عمومي ضمن پيگيري مطالبات برحق خود بررويه مسالمت آميز طرح اين مطالبات همچنان مصر باشد. اين مساله علاوه برتعميق يافتن دمكراسي درلايه هاي اجتماعي ، بسترسازي فرهنگي براي تحقق حاكميت دمكراتيك و دست يابي به نتايجي پايدار مي تواند در به بن بست كشيدن راهكار جديد سركوبگران هم موثرواقع گردد.

۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

جمهوري ايراني مظهر سكولاردمكراسي

از وقتي كه مردم به صورت خودجوش شعار جمهوري ايراني را سردادند. جناح حاكم و آناني كه هنوز ناكارآمدي هاي موجود را نه ساختاري بلكه شخصي يا گروهي مي پندارند. براين فصل مشترك اصرار ورزيدند كه اين شعار انحراف ازمسيرملت است. پرواضح است بحث وگفتگو با كساني كه چشمان خود را بطورعمد برواقعيت خواست مردم بسته اند فايده اي مترتب نيست. اما كساني كه دل درگرو جنبش مردم دارند شايسته است ديد جامع تري نسبت به سمت وسوي حركت هاي مردمي داشته باشند.

درنگاه نخست اگر از منظر تبارشناسي شعارجمهوري ايراني را مورد كنكاش قراردهيم . درپيشينه تاريخي ايران حكومتي به اين نام نخواهيم يافت. بركسي پوشيده نيست كه ديرپاترين سنت سياسي ايران تا پيش ازانقلاب بهمن 57 نظام سلطنت شاهي بود. بنابراين شعارجمهوري ايراني نمي تواند ناظربرمدل حكومتي باشد كه هدف ازطرح آن اشاره به الگوي حكومتي دربرهه اي ازتاريخ ايران باشد.
ازسوي ديگر درغالب تظاهرات مردمي كه طي قريب به 5 ماهه اخير بوقوع پيوست، هيچ نشان وشمايلي كه رنگ وبوي متصلب ايدئولوژيك ازنوع نژاد ايراني برآن حاكم باشد نيز به چشم نخورد. بنابراين اين شعار معطوف به يك تمايل ازنوع راسيسم نيزنمي‌باشد.

از ديگر سوي با توجه به موقعيت زماني طرح اين شعار كه ازحدود يك ماه پس از اعلام نتايج بحث برانگيز انتخابات 22خرداد به وقوع پيوست. ومقايسه آن با شعارهايي كه مردم در روزهاي نخست اعتراض مطرح مي نمودند: «موسوي راي مرا پس بگير!» بطور مشخص شاهد عبور مطالبات مردم از سطح درون ساختار به خواسته هاي ساختار شكن خواهيم بود. اما پرسش آن است كه آيا اين يك جهش نامعقول وعصبي بود يا بهره مند ازيك روال منطقي؟ اين تغيير سطح درشرايطي رخ داد كه حكومت نه تنها به راي ملت توجه نكرد بلكه سعي نمود با محدود جلوه دادن و سركوب اعتراضات، حضور ميليوني مردم درخيابان ها را نيزناديده بگيرد. در واقع درشرايطي كه توده ها تلاش كردند تا ازظرفيت هاي موجود ساختار سياسي براي حاكم كردن اراده خود سود جويند اما نه تنها با بي خاصيت شدن مكانيزم اعمال نظرات خود درسرنوشت سياسي كشورمواجه شدند. بلكه با اعمال خشونت رسوايي برانگيزي چون پرونده كهريزك كارگزاران ساختار حاكم را مصمم به مقابله با اراده خود يافتند. ازاينرو ناكارآمدي نهادها و ابزارهاي قانوني موجود ازجمله بن بست قانون اساسي و ساختارسياسي به شكل منطقي نشانگرآن است كه تكرار مطالبات درچارچوب گذشته اعتبارخود را ازدست داده و بنابراين تغيير سطح و صورتبندي جديدي از مطالبات مردم را طلب مي كند. پس شعار جمهوري ايراني با چشم انداز روشن عبور از جمهوري اسلامي نه شعاري بي راه يا فاقد مبناي منطقي بلكه داراي سيري معقول و قابل درك جنبش سبزمردم ايران است.

بهره گيري از تجربيات تاريخي و دستاوردهاي مبارزاتي گذشته عاملي به سزا در پيشبرد جنبش هاي مردمي است. گسست تاريخي نسبت به ماحصل زحمات وازخودگذشتگي هاي نسل هايي كه صفحاتي ازتاريخ اين سرزمين را رقم زدند موجبي براي درجا زدن وعقب ماندگي ازمسير تكامل اجتماعي - سياسي جامعه خواهد شد. شعارجمهوري ايراني با لحاظ دوگزاره ي ملزوم خود يعني استقلال وآزادي به درستي سياق ياد شده را حفظ نموده و به واقع با نگاهي به حركت انقلاب بهمن 57 درصدد تصحيح گام هاي اشتباه آن است.
يكي از نكات مورد مناقشه بين كنشگران دمكراسي خواه ايران براي الگوهاي بديل ساختاركنوني بحث سكولاريزم وميزان مقبوليت عمومي آن است. عده اي اين نگاه را ترويج مي كنند كه اگرچه بخش قابل توجهي ازنخبگان وفعالان سياسي سكولاردمكراسي را علاج مشكلات دامنگير اين كشور مي شمارند و برخي ازآنان نيز اين راي را نيز صائب مي شمارند اما اين امر با واقعيات موجود جامعه وفرهنگ عامه تناسبي نداشته و به اين دليل نمي تواند به يك شعارعمومي وپيشبرنده ي جنبش تبديل شود. اما شعار جمهوري ايراني كه بروشني تاكيدي بردمكراسي مبتني بر سكولاريسم مي باشد نه ازسوي احزاب وگروهها ونخبگان سياسي بلكه ازقضا ازبطن راهپيمايي هاي مردمي مطرح شد. پس اين خود گواه آن است كه جنبش سبز هم آمادگي اين شعاررا دارد وهم اين خواست عمومي را برزبان رانده است.

شعارهايي كه درراهپيمايي روزايران (قدس سابق) سرداده شد ازجمله نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران وشعاري كه ازآن پس مطرح شد راه حل اين بحران رفراندوم اين نظام متمم همان شعارجمهوري ايراني است. پيام آشكار اين شعارها آن است كه مردم ساخت موجود سياسي را به رغم ميل بانيانش و رفتاركج دارومريزشماري ازمنتقدانش برنمي تابند وگريزگاه اين ناكارآمدي سياسي را آن جمهوري مي دانند كه عاري از رنگ وبوي ديني وايدئولوژيك بوده بلكه تنها منافع ملي ايران را سرلوحه اهداف خود داشته باشد. يعني همان جمهوري ايراني.

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

سناريوي جديد حاكميت اززبان عسگراولادي

اگربازار، نظاميان و روحانيان را اجزاي هيات حاكمه كنوني بدانيم.گردش قدرت درعناصرحكومتي طي سه دهه اخيررا مي توان با درنظر گرفتن تناسب نفوذ اين اجزا درحاكميت تبيين نمود.دهه نخست درتب وتاب ناشي ازكاريزماي رهبري انقلاب نقش روحانيان درساختار قدرت غالب بود. اما با فروكش كردن آتش جنگ، درگذشت خميني واجراي سياست هاي اقتصادي رفسنجاني اين بازار بود كه جايگاه فرادستي رادرهرم قدرت اشغال كرد.اين دوره نيز البته چندان نپاييد. بن بست حكومت درعرصه اجتماعي، فرهنگي، سياسي كه برآمده از شرايط نوين اقتصادي بود راه را برظهورنظاميان همواركرد.اما درست درشرايطي كه مي رفت نظاميان حكومت را يكسره قبضه كنند. انتخابات 22خرداد معادلات را درهم ريخت. جدال قدرت درون حاكميت ازپيش ازانتخابات آشكاربود.آنجا كه تشكل هاي عمده روحانيان درحمايت ازكانديداي نظاميان به سياست واحدي دست نيافتند و بازارضمن اطلاع ازنظر رهبرحمايت كم سو ومشروط ازاحمدي نژاد را به منظورعدم حذف كامل خود برگزيد.

پس ازانتخابات تضادهاي روحانيون نسبت به دولت نمود بيشتري يافت. بازاربه سياست كج دارومريز خود ادامه داد.آخرين نمود اين سياست درقضيه راي اعتماد به كابينه دولت مشهود بود.
درآن سوي كمشكش هاي درون حكومت جنبش مردمي دامنه اعتراضات خود را از نتايج اعلام شده انتخابات تا سياست هاي داخلي و خارجي و بلكه نوع حكومت گسترش داد. درچنين شرايطي گفتگوي اخيرعسگراولادي ازچهره هاي شاخص بازاربا خبرنگاران ازحيث‌ آنكه مشخص شود دربطن حاكميت چه مي‌گذرد ويا چه سناريويي براي مقابله با مردم تدارك شده واجد اهميت است. دراين گفتگو چند نكته مشهود بود. نخست اينكه كليت حاكميت با چه ديدگاهي وارد انتخابات شد. وچرا با ژست هايي به سبك شيوه رقابت در انتخابات رياست جمهوري آمريكا درصدد برآمد تا ازرژيم چهره اي متفاوت از انتخابات دوره هاي قبل ترسيم كند.

عسگراولادي خواست حكومت را به استنباطات حزب خود تقليل داده وگفت:« وقتی که انتخابات شروع شد در جبهه پيروان خط امام و رهبری از آهنگ ولايت چند استنباط داشتيم.
يک استنباط‌مان اين بود که مقام معظم رهبری می‌خواهند اين انتخابات پرشرکت‌کننده‌ترين افراد را داشته باشد.
استنباط دوم ما اين بود که ايشان می‌خواهند رييس‌جمهور دوره‌ دهم بالاترين رای را داشته باشد.
همچنين استنباط سوم ما اين بود که خواسته‌ ايشان اين است که بعد از انتخابات يک انسجام ملی پديد بيايد و چهارمين استنباط ما نيز اين بود که مقام معظم رهبری می‌خواهند دولت دهم از دولت نهم مقتدرتر باشد»

روشن است دراظهارات فوق جايي براي خواست مردم وجود ندارد.واگرقراراست مردم نقشي داشته باشند آن نقش نيز مي بايد درسناريويي معين شود كه حكومت تدوين مي كند. نكته جالب ومضحك قضيه آنجاست كه حكومتگران وقتي مي خواهند بگويند انتخابات آزاد و رقابتي دارند تلاش مي كنند به سبك انتخابات آمريكا مناظره تلويزيوني برگزار كنند اما آنجا كه مردم به حكومت اعتراض مي كنند متهم مي شوند كه ازهمان آمريكا خط گرفته اند. به اين گفته هاي عسگراولادي توجه شود :«هر کدام از اين چهار نفر در مناظره‌های انتخاباتی‌شان در صداوسيما مطالبی را ورق می‌زدند عمدتا اين مطالب خاطرات مردم ما بود يعنی اين چهار نفر با مردم همراه بودند و رقابت سالمی هم در حال شکل‌گيری بود؛ شيطنت شيطان بزرگ همان کاری را کرد که هم‌اکنون در افغانستان انجام می‌دهد»

ازآنجا كه طي ماه هاي اخيرحكومت با بكاربستن همه نوع سركوب موفق به توقف جنبش اعتراضي مردم نشد. به نظرمي رسد سناريوي جديد شكاف بين هاشمي، كروبي وموسوي، منزوي كردن چهرهاي تاثيرگذار ودرموقعيت مناسب بازداشت برخي ازآنان باشد. درهمين راستا عسگراولادي ضمن تعريف ازهاشمي و كروبي حساب موسوي را جدا كرده وسپس سعي مي كند حساب موسوي ازاطرافيان وحاميانش رانيزجداكند.اوضمن تمجيد ازكروبي اززبان مهدوي كني ازقول رفسنجاني نقل مي كند كه اين دولت را مشروع مي داند. و درمورد موسوي مي گويد:«اطرافيان آقای موسوی و برخی که بعدا مشخص شد در ستاد ايشان بودند، آقای موسوی را تحريک کردند تا در مقابل اين بحث که کسی که درون نظام باشد و تنفيذ و تحليف رييس‌جمهور نيز صورت بگيرد نبايد برايش در بحث تقلب شکی باقی بماند، ايستادگی کند.»


عسگراولادي همچنين با خط و نشان كشيدن براي مردم معترض توضيح مي دهد آن بحثي كه درخصوص وحدت و انسجام ملي درابتداي گفتگو اعلام كرده بود ربطي به مردم ندارد و مقصود وحدت بين اجزاي هيات حاكمه و آتش بس دادن به جدال نظاميان،بازاريان وروحانيون درقدرت است.عسگراولادي مي گويد:«

انسجام ملی با آن وحدتی که طی آن آشتی‌کنان راه بيندازيم و به کسانی که بعد از انتخابات باعث بروز آسيب‌هايی شده‌اند، بگوييم که با شما آشتی می‌کنيم، فرق دارد»

عسگراولادي درادامه سياست منزوي سازي رهبران جنبش سبزو براي خالي كردن حلقه اطراف موسوي به صراحت چهره هاي شاخص اصلاح طلبان را برانداز خواند. آنجا كه گفت :«من وقتی آقای نبوی قبل از انتخابات سخنرانی براندازانه‌ای را ايراد کردند برای ايشان پيغام دادم که اين راهی که تو می‌روی راه مناسبی نيست اما او چنين راهی را طی کرد. ما با مهندس بازرگان هم همکار بوديم و با خيلی از افرادی که بعدا به عنوان منافق اسم‌شان برده شد نيز همکاری داشتيم ولی وقتی که اين افراد در مقابل نظام و امت قرار گرفتند، ديگر نمی‌توانيم به مسير برگردانيم‌شان.»

عسگراولادي تهديدهاي خود براي خاموش كردن صداهاي اعتراضات مردمي را با زبان ديگري نيزدرآميخت واعلام كرد اگر مردم دست ازسرحكومت بردارند حكومت نيز سركوب را پايان مي دهد.وقتي كه خطاب به افراد متهم شده گفت: «من دوستانه عرض می‌کنم اگر شما بگذاريد زندگی و حيات اجتماعی مردم آرام بگيرد، يقينا نظام نخواهد گذاشت که به شما جفايی شود، اما اگر هر روز به بهانه ملاقات با شخصيت‌ها برگ‌های تازه‌ای را منتشر کنيد، گذشته تکرار می‌شود.»

گرچه مصاحبه فوق مي تواند انعكاسي از ماحصل راه حل و توافق اجزاي هيات حاكمه براي غلبه بربحران چند ماهه اخيرحكومت باشد اما درهمان جا نيزنزاع درون قدرت و دغدغه ونگراني بازاروروحانيت ازيكه تازي نظاميان پنهان نمي ماند آنجا كه عسگراولادي سهم بازار را با سپربلا كردن روحانيت دربرابر نظاميان دنبال كرده ومي گويد:«اصولگرايان و اصلاح‌طلبان هر کدام دغدغه خاص خود را دارند. در اين بين يک تشکيلات هزارساله روحانی در کشور وجود دارد که بايد در محاسبات خود آن را مهم بدانيم.»
وی همچنين در مورد مباحث متعددی که درباره وزير شدن زنان مطرح شده است، گفت: «مقام معظم رهبری پيش از اين به مجلس پيغام دادند که معرفی کردن زن به عنوان وزير خلاف شرع نيست. در اين زمينه آقای احمدی‌نژاد نيز بايد مشکل‌شان را با مراجع تقليد حل کنند».

اما به نظر مي رسد ميرحسين موسوي كه بيست سال قبل نيز چالشي دربرابر بازاريان را ازسرگذرانده اين بارنيزدربرابرمانورهاي چند پهلوي آنان دستشان را خوانده است چنانكه گزارشگر كلمه درخبري از ديدارميرحسين موسوي با خانواده محسن امين زاده ازوي نقل كرد: « مردم اغتشاش گر نیستند. خواسته هایی دارند. طبیعی است اگر به این خواسته ها تن داده نشود این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت.»
آيا هدف مرحله اي هيات حاكمه بازداشت موسوي است. و آيا درصورت وقوع چنين امري اعتراضات مردم فروكش خواهد كرد.شايد اين بارنيز اين حضور مردم دراعتراض عمومي 13 آبان باشد كه سناريوي جديد هيات حاكمه را برهم زند.

-------------------------

اظهارات عسگراولادي به نقل ازخبرنامه گويانيوز