۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

بحران كارامدي و پسا اصلاحات

درشرايطي كه 80 روز ازعمرخيزش خودجوش مردمي به منظور دفاع از حقوق پايمال شده ي شهروندي و سمت گيري به سوي حاكميت دمكراتيك سپري مي شود. هرروز ابعاد وزواياي تازه اي ازاين جنبش درمعرض نقد و نظر قرارمي گيرد. درزمره ي اين شاخصه ها و شايد يكي از خصايص محوري وقابل بحث اين حركت را مي توان حضور مردم درصحنه خيابان ها برشمرد. اين مولفه همچنين متضمن دو مفهوم است. نخست تغيير پارادايم اصلاحات كه متاثر از بحران تقلب انتخاباتي و ناتواني رويكرد رفرم درپاسخگويي به نياز زمان يعني راهكار عملي دستيابي به حاكميت دمكراتيك است .سپس ظهور فاكتورنوين كه همانا خود باوري مردم براي ايفاي نقش درعرصه سياسي به جاي به انتظار نشستن بازيگران معدود درفضاي بالادستي حاكميت مي باشد. اين روي آوري مردمي خود سبب ساز بروز پارادايم نوين يعني تحول بنيادي است.
اين مهم آنگاه انسجام نظري وعملي بيشتر خواهد يافت كه دركنارگزينه ي خيابان شعارجمهوري ايراني را نيز به عنوان هدف ايجابي رويكرد جديد دريابيم.

درآن سوي معادله رفتار حكومت و بي تحملي آن دربرابر تظاهرات آرام مردم كه با شليك گلوله درخيابان و شكنجه و جنايات شنيع درزندان ها رخ نمود موجب برملا شدن پاشنه آشيل اقتدارگرايان درعرصه سياسي گرديد. واكنش غيرقانوني ، غيرانساني ومغايربا آموزه هاي همان ديني كه قراربودعين سياست شان باشد دربرابر طرح مطالبات مردمي اين پيام را به همراه داشت كه ازنظر حاكميت طرح اعتراضات مردمي درخيابان به عنوان خط قرمزي است كه براي رويارويي با آن ازهيچ ابزارو شيوه ممنوع قانوني و مذموم ومطرود انساني وديني فروگذارنخواهد كرد. اما همين رخ داد نه به معناي اقتدار بلكه بطور روشن ودقيق نقطه آسيب و ضعف حكومتگران را نمايان ساخت.
درواقع ازهمان زمان كه جنبش دانشجويي 18 تير 78 تاكتيك خيابان را براي پيوند زدن حركت دانشجويي با جنبش مردمي برگزيد به عيان قابل تشخيص بود كه آلترناتيو راهبردي براي شكستن انسداد سياسي و رويكرد پارلمانتاريسم ابتر به صحنه سياسي كشور پا نهاده است.


امروزه اعتراضات خياباني در دنياي آزاد امرعادي ومعمول درگفتمان اجتماعي وسياسي به شمارمي رود. مردم درآن كشورها درمناسبت هاي گوناگون ازخواست هاي صنفي گرفته تا اعتراض به سياست هاي خارجي وداخلي امكان تظاهرات درخيابان براي بيان مطالبات خود را دارند. درهيچ موردي حتا به هنگام بروز پديده ي نابهنجار و آنرمال ونداليسم نيزشنيده نشد كه حكومت هاي دمكراتيك دربرخورد با تظاهرات مردم خود دست به كشتارصدها تن، بازداشت هاي وسيع وشكنجه وتجاوزدرزندان و سرانجام محاكمه فعالان سياسي تحت عنوان انقلاب نرم ومخملي بنمايند. اما حكومتي كه حيات تبليغي اش برمحور نفي دمكراسي هاي موجود دنياست و ارائه مدل متناقضي به نام دمكراسي ديني را دردستوركار خود دارد. چنان ازحضور مردم درخيابان ها درهراس است كه درهفته هاي اخير حتا دربرگزاري مسابقه فوتبال در استاديوم آزادي كه امكان تجمع دهها هزارنفروجود دارد برخورد محتاطانه داشته است.

با اين همه به نظرمي رسد رويكرد پسا اصلاحات گرچه درابتداي كار اما آغاز شده است و برخلاف آنچه كه حاكمان مدعي اند بحران را ازسرگذرانده اند. رفتارهاي آنها حكايتي ازوضعيت عادي نمي نمايد. هنوزشمارقابل توجه ازفعالان سياسي و مدني درزندان بسر مي برند. هنوزمحاكمات واعترافات نمايشي با وجود آنكه اصلي ترين هدف آن (وابسته نشان دادن حركت مردم به بيگانگان ) كه با گفته هاي اخيررهبرحكومت ازحيزانتفاع ساقط شد ادامه دارد. هنوز روال هاي عادي جامعه نظير بازگشايي دانشگاه ها ومدارس درآغازماه مهر درهاله ي ابهام قراردارد. هرروز نغمه تازه اي سازمي شود تا دانشگاه ها و دست كم دانشگاه تهران كه هنوزاززخم جنايت در كوي بغض آگين است يك ترم تعطيل شود.
تعطيل كردن دانشگاه پديده نامباركي بود كه درسال 59 با دستاويز قرار دادن پالايش علوم انساني ازمفاهيم انديشه هاي غربي به وقوع پيوست. عجيب آنكه پس از قريب سي سال تلاش ناكام براي هضم اين پايگاه آگاهي وآزادي و همزمان با شايعات گوناگون طرح تعطيلي دانشگاه ها بارديگر بحث اشكال درعلوم انساني نيزمطرح مي شود.آيا اين همه نشان از وضع عادي حاكميت است يا اينكه بحران ادامه دارد.