نخستين آشنايي ام با او درچهارم خرداد بود. ميانه ي همان ايام سال 78 كه گرمي مراسم جبهه متحد دانشجويي در دانشگاه تهران داغي هواي خرداد را ازياد مي برد. محوطه داخلي سردر دانشگاه مزين به جمعيت پرشور و جوان بود. وزارت كشوربرخلاف سال پيش اين بار ازدادن مجوز تجمع درخارج دانشگاه عقب نشست تا مبادا ميتينگ پارك لاله تكرار شود.اين بود كه دانشجو به ماواي خود يعني دانشگاه شتافت. اما اخلال طلبان صحبت درون خانه را هم تاب نياوردند. هنگام قرائت قطعنامه همان افراد هميشگي به تريبون جمع كه عبارت ازيك چارپايه و بلندگوي دستي بود هجوم بردند. درآن گيرودارو هنگام پراكنده شدن جمعيت احساس كردم حلقه اي ازافراد مرا درمسير همراهي مي كنند. برخي راپيش از اين نديده بودم اما چنان صميميتي درصحبت هايشان بود كه گويي سالهاست با هم هستيم. سعيد يكي ازهمان حلقه بچه هاي پرشورو با نشاط بود.
از آن پس آنها مدام به ما سر مي زدند و اشتياق فراواني به فعاليت داشتند. مدتي بعد سعيد ودوستانش با همت وتلاش خود تشكلي را به نام سازمان دانش آموزي پيشگامان آزادي بنا نهادند. گويي مي خواستند مصداقي برسرود يار دبستاني باشند.
آنگاه كه سرزدن سپيده ي 18تيربه فرجام غروب 23 تيرنشست بسياري ازاعضاي دانشجويي ما بازداشت شدند. اما اين گروه نو پاي دانش آموزي ازجمله كساني بودند كه براي آزادي مان به تب وتاب افتادند. بعدها سعيد درد دل هاي فراواني از بي مهري برخي افراد درآن روزگار سخت را بازگو كرد.آنها با صداقت و بي پيرايگي خودشان همه كساني را كه داعيه دمكراسي دربازار سياست سرمي دادند را همسو مي پنداشتند اما واقعيت هاي موجود تلخي خود را به آنها چشاند. به عنوان نمونه وقتي براي درج مطالب مربوط به دربند شدگان 18 تيرنزد مديريك روزنامه اصلاح طلب رفتند پاسخي شنيدند كه تصورمي كنم تا آخر از ذهن او محو نشد.
اسفند ماه آن سال مهندس طبرزدي با همراهي نويسندگان هفته نامه پيام دانشجو انتشارروزنامه گزارش روز را بدست گرفت. دوستان دانش آموزي بازهم در اين كار تكاپوي چشمگيرداشتند. تا اينكه سال 79 آمد.در ماه ارديبهشت گزارش روز به همراه شماري از روزنامه ها توقيف شد وخردادي ديگر كه اين بار اجازه شروع مراسم هم نيافتيم و شماري به عنوان تجمعي كه برگزار نشد دستگيرشدند.
درست درخاطرم نيست روز آزادي سعيد يا ايام بازداشت او بود كه به خانه پدري اش درنازي آباد رفتيم. خانه اي محقر اما سرشارازفضاي صميمي، سعيد ازهمان ابتدا كه شناختم ذوق هنري داشت و بعد ها تصميم گرفت ازعرصه سياست به عرصه فعاليت هنري كوچ كند.
سال ها بود كه سعيد و آن حلقه دوستانش را نديدم. هرچند گاهي دورا دور خبرهايي بگوش مي رسيد. با هر خبر، آن ايام به ياد ماندني جان مي گرفت و با اين ياد دوستان چقدر شاد مي شدم...تا اينكه خبرآخر آمد. چه تلخ بود. شنيدم هفته گذشته سعيد كاشيلو در اثرعارضه قلبي جان داد. درسن 32 سالگي ، گويا قراراست فردا(اول تير) درسالن تئاترشهرتهران اجرايي را به ياد او به صحنه آورند.
و اينگونه شد، آشنايي كه درخرداد يافتم درخرداد ازدست رفت. يادش گرامي.
از آن پس آنها مدام به ما سر مي زدند و اشتياق فراواني به فعاليت داشتند. مدتي بعد سعيد ودوستانش با همت وتلاش خود تشكلي را به نام سازمان دانش آموزي پيشگامان آزادي بنا نهادند. گويي مي خواستند مصداقي برسرود يار دبستاني باشند.
آنگاه كه سرزدن سپيده ي 18تيربه فرجام غروب 23 تيرنشست بسياري ازاعضاي دانشجويي ما بازداشت شدند. اما اين گروه نو پاي دانش آموزي ازجمله كساني بودند كه براي آزادي مان به تب وتاب افتادند. بعدها سعيد درد دل هاي فراواني از بي مهري برخي افراد درآن روزگار سخت را بازگو كرد.آنها با صداقت و بي پيرايگي خودشان همه كساني را كه داعيه دمكراسي دربازار سياست سرمي دادند را همسو مي پنداشتند اما واقعيت هاي موجود تلخي خود را به آنها چشاند. به عنوان نمونه وقتي براي درج مطالب مربوط به دربند شدگان 18 تيرنزد مديريك روزنامه اصلاح طلب رفتند پاسخي شنيدند كه تصورمي كنم تا آخر از ذهن او محو نشد.
اسفند ماه آن سال مهندس طبرزدي با همراهي نويسندگان هفته نامه پيام دانشجو انتشارروزنامه گزارش روز را بدست گرفت. دوستان دانش آموزي بازهم در اين كار تكاپوي چشمگيرداشتند. تا اينكه سال 79 آمد.در ماه ارديبهشت گزارش روز به همراه شماري از روزنامه ها توقيف شد وخردادي ديگر كه اين بار اجازه شروع مراسم هم نيافتيم و شماري به عنوان تجمعي كه برگزار نشد دستگيرشدند.
درست درخاطرم نيست روز آزادي سعيد يا ايام بازداشت او بود كه به خانه پدري اش درنازي آباد رفتيم. خانه اي محقر اما سرشارازفضاي صميمي، سعيد ازهمان ابتدا كه شناختم ذوق هنري داشت و بعد ها تصميم گرفت ازعرصه سياست به عرصه فعاليت هنري كوچ كند.
سال ها بود كه سعيد و آن حلقه دوستانش را نديدم. هرچند گاهي دورا دور خبرهايي بگوش مي رسيد. با هر خبر، آن ايام به ياد ماندني جان مي گرفت و با اين ياد دوستان چقدر شاد مي شدم...تا اينكه خبرآخر آمد. چه تلخ بود. شنيدم هفته گذشته سعيد كاشيلو در اثرعارضه قلبي جان داد. درسن 32 سالگي ، گويا قراراست فردا(اول تير) درسالن تئاترشهرتهران اجرايي را به ياد او به صحنه آورند.
و اينگونه شد، آشنايي كه درخرداد يافتم درخرداد ازدست رفت. يادش گرامي.