وقتی 15 سال پیش از بطن جنبش دانشجویی نشریه ای متولد شد تا دغدغه های سیاسی – اجتماعی بخشی از دانشجویان را درقالب یک هفته نامه به تصویر کشد و پیام رسان نابسامانی های موجود وعلاج یابی ها ازقلم شماری از فعالین دانشجویی به نقد ونظر آحاد ملت تا عمق شهرها و روستاهای کشورگردد. درواقع گامی هرچند بدیع ونوپا برداشته شد تا آرزوی دیرین پیوند بین جنبش دانشجویی و توده های ملت را عملیاتی سازد. این روی آوری البته دستاوردی دوسویه هم داشت. به همان درجه که بر میزان اثرگذاری جنبش دانشجویی برتحولات اجتماعی می افزود انتظارات جامعه ازجنبش دانشجویی را نیز بالا می برد. تا جاییکه دررخ داد 2 خرداد 76 بخش قابل توجهی از اقشارجامعه واکنشی معطوف به حرکت دانشجویان داشته و دو سال بعد در18 تیر78 سطح انتظارات بازهم ارتقا بیشتری یافت وتوقع عمومی آن بود تا جنبش دانشجویی یک تنه بارهمه جنبش های دیگراجتماعی رابردوش کشد. این درحالی بود که جنبش دانشجویی نه ازچنان ظرفیتی برخوردار بود و نه چنین باوری در کنشگران این جنبش وجود داشت. بلکه درآن برهه یک سطح تحلیل درمیان تشکل های دانشجویی آن بود که اکنون زمان آن است تا برای پیوند بین جنبش دانشجویی ودیگر جنبش های اجتماعی یک گام دیگری برداشته شود. البته به دلیل ناهمگونی نگرش ها و برداشت ها این اقدام درآن مرحله به ثمر نرسید.
رخ دادهای چند ماهه اخیرنشان داد که مردم ایران با پشت سر نهادن یک دهه پرفرازو نشیب درمسیر استقرارحاکمیت دمکراتیک و دستیابی به حقوق شهروندی پا به دوران تازه ای نهادند. مرحله ای که با رشد یافتگی بیشتر سیاسی – اجتماعی توده مردم و پختگی بیش ازپیش تشکل های سیاسی توام است.نمود رشد سیاسی مردم را می توان درشیوه تظاهرات خیابانی وموقعیت سنجی بجای آنان که بارها حاکمیت را دروضعیت آچمزقرارداده شاهد بود. از25 ، 27 و 30 خرداد گرفته تا 18 تیر، 8 مرداد و27 شهریور جملگی مبین فراست و فرادستی ملت درمصاف سیاسی با هیات حاکمه کنونی است. تشکل های سیاسی نیز به رغم دارا بودن اهداف و استراتژی معین خود که درجای خود نیزبه ابرازآن پرداختند اما درهمان حال درحفظ یک پارچگی جنبش واصلی نکردن فرعیات بلوغ سیاسی قابل تحسینی را به نمایش نهادند.
دراین زمان جنبش دانشجویی نیز ازمسیر تند باد تغییر بیرون نبوده است. پاره ای ازعوامل این تغییرات رامی توان ماحصل آزموده های دیروزو تغییرات نسلی امروز برشمرد.اما این همه ی مولفه ها نیست.
جنبش دانشجویی درسه دهه اخیر از چند گذرگاه عبورکرد. نخست حاکمیت تکصدایی برفضای دانشگاه را شکست. سپس با کنارنهادن پوسته دانشگاه سعی کرد تا صداهای متفاوت را به گوش جامعه برساند. آنگاه به نظررسید عزم خود را برای رهبری جنبش های اجتماعی جزم کرده است. سپس خوانش های خفته یا کم سوی سیاسی را درمنظرعمومی بیداروفروزان کرد. اما به نظر می رسد از18 تیرامسال جنبش دانشجویی درشرف عبورازگذرگاه تازه ای است. درشرایطی که بیش ازهرزمانی موقعیت برای پیشتازی جنبش دانشجویی فراهم بود این جنبش فراترازحرکت عمومی ظهورنیافت. در18 تیرامسال دانشجویان ومردم دوشادوش هم درخیابان ها حضوریافتند. بدون آنکه درشکل گیری یا ظهوراعتراضات دانشجویان نقشی فراترازجنبش عمومی عهده دارگردند.
درآغازسال تحصیلی هم درکوران تهدید و تنبیه های حکومت وقتی تظاهرات دانشجویی دردانشگاه ها شکل گرفت، یکی ازنکات مورد توجه نوع شعارهایی بود که دانشجویان سردادند. با توجه به سوابق این جنبش به نظرمی رسد اکنون سمت وسوی اجتماعی شعارها درسطح مطالبات عامه متوقف شده است. گرچه شاید هنوز زود باشد تا ارزیابی کاملی ازاین وقایع مطرح شود. اما نکات پیش گفته موجد این ذهنیت است که آیا این پدیده به معنای آن است که شتاب جنبش عمومی درسطحی است که جنبش های صنفی را تحت شعاع خود قرارداده است. آیا مقایسه سطح مطالبات دانشجویی درروزهای پیش ازانتخابات وآنچه که مردم در22 خرداد به نمایش گذاردند (که البته حاکمیت سعی کرد آنرا مصادره به مطلوب نماید) با واکنش جنبش دانشجویی پس ازانتخابات مرتبط است؟
گرچه جنبش دانشجویی بلکه هیچ جنبش اجتماعی نمی تواند بی سر باشد و آنچه که آفت این جنبش است حضورقیم مابانه احزاب وجریان ها ی سیاسی ونه جهت گیری یا نفس حضورموثرتشکل های دانشجویی است. اما به نظر می رسد جدی ترین تهدید این جنبش آن است که به جای نقش آوانگارد خود درصدد تقلیل مطالبات درسطح جنبش عام باشد. جنبش دانشجویی واحزاب دریک جایگاه قرارندارند. توقع جامعه نیزنباید چنین باشد.این می تواند دستاورد تجربیات گذشته باشد. اما اگردرجامعه ای جنبش ها ونهادهایی نباشند که دامنه مطالبات اجتماعی را رو به پیش نگاه دارند خطر درجا زدن و بدتر ازآن واپسگرایی آفتی است که می تواند هرجنبشی را ازپویایی به ایستایی وارتجاع تقلیل دهد. درچشم اندازروشن آینده ایران به درستی سکولاردمکراسی درمان جراحات عمیقی است که استبداد دینی بر روح و کالبد این جامعه برجای نهاده است . اگرقرارباشد جنبش وحرکتی آوانگارد این نیازباشد هیچ جایی شایسته ترازدانشگاه وجنبش دانشجویی نیست. اگربرایند سه دهه آزموده های جنبش دانشجویی آن باشد که درتعامل با حرکت های عام تنها به نقش رله کردن همان سطح مطالبات بسنده کند درواقع ان تهدیدی را به جان خریده که می تواندرودخانه را به مرداب تبدیل کند.