۱۳۸۸ آبان ۱۲, سه‌شنبه

جمهوري ايراني مظهر سكولاردمكراسي

از وقتي كه مردم به صورت خودجوش شعار جمهوري ايراني را سردادند. جناح حاكم و آناني كه هنوز ناكارآمدي هاي موجود را نه ساختاري بلكه شخصي يا گروهي مي پندارند. براين فصل مشترك اصرار ورزيدند كه اين شعار انحراف ازمسيرملت است. پرواضح است بحث وگفتگو با كساني كه چشمان خود را بطورعمد برواقعيت خواست مردم بسته اند فايده اي مترتب نيست. اما كساني كه دل درگرو جنبش مردم دارند شايسته است ديد جامع تري نسبت به سمت وسوي حركت هاي مردمي داشته باشند.

درنگاه نخست اگر از منظر تبارشناسي شعارجمهوري ايراني را مورد كنكاش قراردهيم . درپيشينه تاريخي ايران حكومتي به اين نام نخواهيم يافت. بركسي پوشيده نيست كه ديرپاترين سنت سياسي ايران تا پيش ازانقلاب بهمن 57 نظام سلطنت شاهي بود. بنابراين شعارجمهوري ايراني نمي تواند ناظربرمدل حكومتي باشد كه هدف ازطرح آن اشاره به الگوي حكومتي دربرهه اي ازتاريخ ايران باشد.
ازسوي ديگر درغالب تظاهرات مردمي كه طي قريب به 5 ماهه اخير بوقوع پيوست، هيچ نشان وشمايلي كه رنگ وبوي متصلب ايدئولوژيك ازنوع نژاد ايراني برآن حاكم باشد نيز به چشم نخورد. بنابراين اين شعار معطوف به يك تمايل ازنوع راسيسم نيزنمي‌باشد.

از ديگر سوي با توجه به موقعيت زماني طرح اين شعار كه ازحدود يك ماه پس از اعلام نتايج بحث برانگيز انتخابات 22خرداد به وقوع پيوست. ومقايسه آن با شعارهايي كه مردم در روزهاي نخست اعتراض مطرح مي نمودند: «موسوي راي مرا پس بگير!» بطور مشخص شاهد عبور مطالبات مردم از سطح درون ساختار به خواسته هاي ساختار شكن خواهيم بود. اما پرسش آن است كه آيا اين يك جهش نامعقول وعصبي بود يا بهره مند ازيك روال منطقي؟ اين تغيير سطح درشرايطي رخ داد كه حكومت نه تنها به راي ملت توجه نكرد بلكه سعي نمود با محدود جلوه دادن و سركوب اعتراضات، حضور ميليوني مردم درخيابان ها را نيزناديده بگيرد. در واقع درشرايطي كه توده ها تلاش كردند تا ازظرفيت هاي موجود ساختار سياسي براي حاكم كردن اراده خود سود جويند اما نه تنها با بي خاصيت شدن مكانيزم اعمال نظرات خود درسرنوشت سياسي كشورمواجه شدند. بلكه با اعمال خشونت رسوايي برانگيزي چون پرونده كهريزك كارگزاران ساختار حاكم را مصمم به مقابله با اراده خود يافتند. ازاينرو ناكارآمدي نهادها و ابزارهاي قانوني موجود ازجمله بن بست قانون اساسي و ساختارسياسي به شكل منطقي نشانگرآن است كه تكرار مطالبات درچارچوب گذشته اعتبارخود را ازدست داده و بنابراين تغيير سطح و صورتبندي جديدي از مطالبات مردم را طلب مي كند. پس شعار جمهوري ايراني با چشم انداز روشن عبور از جمهوري اسلامي نه شعاري بي راه يا فاقد مبناي منطقي بلكه داراي سيري معقول و قابل درك جنبش سبزمردم ايران است.

بهره گيري از تجربيات تاريخي و دستاوردهاي مبارزاتي گذشته عاملي به سزا در پيشبرد جنبش هاي مردمي است. گسست تاريخي نسبت به ماحصل زحمات وازخودگذشتگي هاي نسل هايي كه صفحاتي ازتاريخ اين سرزمين را رقم زدند موجبي براي درجا زدن وعقب ماندگي ازمسير تكامل اجتماعي - سياسي جامعه خواهد شد. شعارجمهوري ايراني با لحاظ دوگزاره ي ملزوم خود يعني استقلال وآزادي به درستي سياق ياد شده را حفظ نموده و به واقع با نگاهي به حركت انقلاب بهمن 57 درصدد تصحيح گام هاي اشتباه آن است.
يكي از نكات مورد مناقشه بين كنشگران دمكراسي خواه ايران براي الگوهاي بديل ساختاركنوني بحث سكولاريزم وميزان مقبوليت عمومي آن است. عده اي اين نگاه را ترويج مي كنند كه اگرچه بخش قابل توجهي ازنخبگان وفعالان سياسي سكولاردمكراسي را علاج مشكلات دامنگير اين كشور مي شمارند و برخي ازآنان نيز اين راي را نيز صائب مي شمارند اما اين امر با واقعيات موجود جامعه وفرهنگ عامه تناسبي نداشته و به اين دليل نمي تواند به يك شعارعمومي وپيشبرنده ي جنبش تبديل شود. اما شعار جمهوري ايراني كه بروشني تاكيدي بردمكراسي مبتني بر سكولاريسم مي باشد نه ازسوي احزاب وگروهها ونخبگان سياسي بلكه ازقضا ازبطن راهپيمايي هاي مردمي مطرح شد. پس اين خود گواه آن است كه جنبش سبز هم آمادگي اين شعاررا دارد وهم اين خواست عمومي را برزبان رانده است.

شعارهايي كه درراهپيمايي روزايران (قدس سابق) سرداده شد ازجمله نه غزه، نه لبنان جانم فداي ايران وشعاري كه ازآن پس مطرح شد راه حل اين بحران رفراندوم اين نظام متمم همان شعارجمهوري ايراني است. پيام آشكار اين شعارها آن است كه مردم ساخت موجود سياسي را به رغم ميل بانيانش و رفتاركج دارومريزشماري ازمنتقدانش برنمي تابند وگريزگاه اين ناكارآمدي سياسي را آن جمهوري مي دانند كه عاري از رنگ وبوي ديني وايدئولوژيك بوده بلكه تنها منافع ملي ايران را سرلوحه اهداف خود داشته باشد. يعني همان جمهوري ايراني.