۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

جنبش سبز و دمکراسی مستقیم


شش ماه از اعلام نتيجه انتخابات و خيزش عمومي درمقابل آنچه كه تجسم راي مردم عنوان شد مي ‌گذرد. شواهد اجتماعي و سياسي ايران و نیز گزارش هایی که جسته و گریخته ازدرون مراجع عالی تصمیم گیری نظام به بیرون درز می یابد حاكي ازآن است كه حكومتگران نه تنها از سركوب معترضين و پنهان ساختن وسعت وعمق اعتراضات مردم ناتوان مانده اند، بلكه نتوانسته اند درك صحيحي از ماهيت جنبش ونيروي پيشبرنده ي آن داشته باشند. ازیک سودرعرصه ستیزتبلیغاتی كارنامه مردود بنگاه خبرپراكني سردارضرغامي و مرور سياهه اي كه ازكليد خوردن پروژه ترانه موسوي تا سناريوي سعيده پورآقايي به منظورزدودن آثارانتشار اخبار شکنجه و تجاوز در زندان ها وازچشم بستن به حضور سه ميليوني تظاهرات 25خرداد تا چشم گشودن به صحنه هاي كات شده 16 آذر درراستای نادیده گرفتن خواست ملت و خبرسازی های موازی وانحرافی امتداد می یابد، حكايت فهرستي ازناتواني های رژیم درلاپوشاني و وارونه سازي حقايق اجتماعي است.

آ‌ن سوي تر نیز تلاش هاي بي فرجام و مكررنهادهاي سركوب دربازداشت ومحاكمه هاي نمايشي ازچهرهاي سرشناس احزاب گرفته تا كنشگران جنبش هاي اجتماعي به خيال متوقف ساختن قطار اين جنبش به روشني بر نشناختن چيستي جنبش و هزيمت در سركوبي آن دلالت دارد.
درك اين حقيقت دشوار نيست كه جنبش سبز هم به لحاظ متدولوژی مبارزه و هم مدل دمكراسي تجربه نويني را فراروي ملت ایران و دیگر ملتهای جهان قرار داده است. اگرچه تا كنون درزمينه مشي و ماهیت حركت « انقلاب آرام» سخن ها گفته شد اما آنچه كه شايد بدان چندان پرداخته نشد توجه به اين مهم است كه اين جنبش الگوي دمكراسي مستقيم را بطورروزآمد و كارايي دردستوركارخود دارد.

دمكراسي مستقيم كامل ترين شكل دمكراسي است كه به موجب آن همه افراد ملت درتعيين سرنوشت سياسي خود مشاركت دارند. گرچه نخستين باراين شيوه در«دولت شهر» آتن به منصه ظهوردرآمده بود. اما به مروربه دلیل كثرت جمعيت كشورها ديگر چنين امكاني فراهم نگردید تا آحاد ملت در مكاني گرد هم آمده و به تصويب قوانين وتعيين سرنوشت سياسي خود همت گمارند. به گونه اي كه درغالب کشورهای دمکراتیک جهان امروز دمکراسی نمایندگی(پارلمانی) جایگزین آن گردیده وتنها درکشوری چون سوییس برخی کانتون ها هنوز به آن ملتزمند.البته ناگفته نماند امروزه درکشورهای بسیاری نیزدرموارد خاص ومسايل كلان اقدام به همه پرسي می نمایند که خود شمه ای ازدمکراسی مستقیم است.

جنبش سبز ایران به مثابه نخستین جنبش های اجتماعی قرن بیست و یکم به نوزایی وبازآفرینی این تجربه بشری دست زده واین دستاورد را به سان الگویی برای ملت های گرفتار درچنبره اقتدارگرایی قرارداده تا به مدد بهره گیری گسترده ازفناوري هاي نوين درعرصه دنياي سايبرووجود سايت هاي اجتماعي نظيرفيس بوك باردیگر آگورايي را خلق كنند تا همه شهروندان یک کشور درهرجای دنیا که باشند بتوانند با يكديگربه گفتگو و تبادل انديشه بپردازند با این تفاوت که نه تنها محدودیت های دولت شهرآتن نظیرعدم مشارکت بردگان وزنان دربه کرسی نشاندن آرا دراین حرکت مطرح نیست بلکه زنان ازپیشروان این تحول اجتماعی اند. اینگونه است که باید این حرکت مردم ايران را به معنای آفرینش سازمان یابی نوینی دانست که براساس آن رهبري جمعي مسیرملت را رهنمون گشته و درواقع دمكراسي مستقيم احیا شود.

با این تصویراجتماعی است که می توان پی برد چرا درزمانی که رهبران نمادین جنبش نیز به دلیل تنگناهای موجود ساختارحاکم یا هردلیل دیگر امکان نمی یابند که مسیرروشنی را درکوران حوادث ترسیم کنند این رهبری جمعی است که راه را می نماید. اگردست وپای رهبران نمادین دراعلام شعارهای ساختارشکن بسته باشد مردم ضمن حفظ حرمت کسانیکه دربرابر استبداد قد علم می کنند و درکنار شعارهایی نظیر یاحسین میرحسین - شعارملت ما دین ازسیاست جدا را نیز برای روشن کردن مسیرآینده فریاد می کنند چرا که این خواست و اراده ملت است که ازراهکاردمکراسی مستقیم و رهبری جمعی برآمده و ازهمین روی است که تلقی شکست ناپذیری جنبش را می توان قرین به صحت دانست. چرا که تک تک شهروندان احساس می کنند درتمام فرایند سیاسی درترسیم سرنوشت آینده خود سهیم اند واثروپیامد این مشارکت را نیزبه چشم می بینند.